روز نوشت+عکس

ساخت وبلاگ

دیشب با دخترخاله و پسرخاله  وداداش(2.4.15ساله)کلی بازی کردیم!

خوابیدیم ساعت3:45بیدار شدم میگم چرا اذان نگفت بعد که ساعت دیدم هنگ کردم!نمیدونم الان خوشحال شم یا گریه کنم!چراشوبگذریم..

بعد صبح دیدم شکوفه های حیاط مادر بزرگ دارن چشمک میزنن!

منم کاپشن داداش و پوشیدم و...:دی

ببینید چه هنرمندیم^_^

البته عکسا افکت دارن..دادم عکسارو خاله ببینه نشون پسرداییم داد اونم سربه زیر یه نگاه کرد و گفت مبارکه:دی من بودم گوشی می گرفتم دونه دونه عکسارو نگاه میکردم:))


+دیگه نمیتونم اپلود کنم فایلی تو بیان:(

ببینید:دی

عکس1

عکس2

عکس3

خودم


ازیناست که میگم نخونید:)...
ما را در سایت ازیناست که میگم نخونید:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1its-me0 بازدید : 245 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1396 ساعت: 14:46