5/6سال...ویک عمرتغییر

ساخت وبلاگ

 راهنمایی تومدرسه و سرویس ومعاونا کسی نبود نشناسه منو..بس که شیطون بودم..

یادبچگیام میوفته مامانم میگه موش موشی بودی:/

توی هرسوراخی سرک میکشیدی دریک کلمه فضول..اما خب شیطون بودم وخوش برخورد..براهمین با آدما زود دوست میشدم..

یه دختره ماه دوم مدرسه اومد تو کلاسمون زنگ تفریح خوردهنوز کسی طرفش نرفته بود..حالش خوب نبود.

من:داری میمیری؟؟:دی

خندید

_آره..

+کی میمیری دقیقا؟حلواهم میدن؟من حلوا خیلی دوست دارم میشه بگی برای من یه سینی بزارن؟:دی

_باوشه میگم!

+خدابیمرزدت دخترخوبی بودی فک کنم باقی عمر بازمانده هات ان شاالله..

این شد شروع رفاقت ما..

منو زینب(که قبلاراجع بهش گفتم از اول دبستان باهم بودیم) واین دوست جدیدفاطمه:)

خیلی باهم خوب شدیم خیلی 

دبیرستان هرکدوم جدا افتادیم اما باهم دررفت امد بودیم منوزینب..اماهربار جورنشد فاطمه روببینیم..حتی عقد وعروسی زینب نشد بیاد!

چندسال میگذره؟۵/۶سال:)تا امشب فاطمه رو دیدم..

چنان بغلم کرد که یه لحظه ترسیدم وسط مغازه..

بعدحال واحوال گفت سمیرا تکون نخوردی..

یانه زینب میگفت آب شدی!!

زدم به درشوخی وبحث عوض کردم..

بحث بیمعرفتی شد گفت:

الان اگه اینطورم چون خیلی تغییر کردم با قبلا دیگه اون دختر مهربون و ساده ی قبلی نیستم

دلم گرفت..توی۵/۶سال دنیا چقدر باهامون بازی کرد!

وقتی رفتم دبیرستان دیدم رفاقت یعنی تاهرجا به نفعمه باهات میام!!فهمیدم بزرگ شدن خیلی گرون تموم شده واسم!

یادم نمیره اونروز که زنگ زدم زینب پشت تلفن گریه کردم که دبیرستان نمیخوام اینا دوست نیستن:)

چه میدونستم قراره چقدربدترش سرم بیادوبرسم به اینجا..

تنها:)

زندگی چیکارکرد..

اون دلخوشیای قشنگ منو..اون شادابی رو..دلمو

پدر زینب..احساسی بودنشو

مهربونی وسادگی فاطمه رو 

ازهممون دزدید..

من دلشکسته وتنها..

زینب یه آدم خیلی خنثی وبعضاسرد حتی توی برخوردبامن..

وفاطمه شکست خورده و ناامید

چقدربزرگ شدن گرون تموم شد...

زنگ زدم زینب داشتن میرفتن اهواز..

فک کنم سال تحویل باشوهرش مناطق جنگین..

یادم افتاد میگفت یه بار حتما باید باخودم ببرمت شلمچه..حال وهواش عالیه:)

هیییی

خوش عشرتی بود ای خدا یادش بخیر..


+ازاین من نوشتم اما...بهتراست! 

ازیناست که میگم نخونید:)...
ما را در سایت ازیناست که میگم نخونید:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1its-me0 بازدید : 228 تاريخ : دوشنبه 30 اسفند 1395 ساعت: 3:31